| ||
زمانی که عاشق او شدم.17 سال داشتم. تازه او رو شناخته بودم. من دیوانه ی او بودم. شب ها از شوقش خواب نداشتم مدام نجوایم با او بر پا بود. اسمش که می اومد اشک چشمم اجازه ام نمیداد تا لحظه ای خودم رو کنترل کنم. من عاشق شده بود. ولی مدتیه از حببیبم دور شده ام دوست دارم باز هم نجوا کنم با یارم. دوست دارم مست عشق او شوم. اما گاهی که به عظمت او فکر میکنم از این حرفای خودم خجالت میکشم. او خالقه و من مخلوق.او مالک ،من مملوک. او حی و من میت.یار من بر تمام یاران جهان می ارزد.
[ چهارشنبه 90/3/25 ] [ 2:50 عصر ] [ ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |